کتاب پرستار
بیمارستان، سه طبقه بود و بخش جراحی در طبقه دوم قرار داشت. مجروحین را با برانکارد از پلهها بالا میبردیم. آسانسور داشتیم ولی مدام برق قطع بود. خوشبختانه ژنراتور را راه انداختند. قبل از آن، گاه با فانوس میرفتیم بالای سر مریض. گرما و شرجی هم قوزبالاقوز شده بود. مجروحها اهل شهرهای مختلف بودند و تحمل این گرما برایشان خیلی سخت بود. مجروح بودند و عرق میکردند، زخمشان بیشتر آزارشان میداد. مجبور بودیم گاه با مقوا بادشان بزنیم. تا آن موقع چنین مجروحینی ندیده بودیم.
(بخشی از کتاب پرستار، صفحه 38)
- مشخصات محصول
- نظرات







هنوز نظری ثبت نشده
اولین نفری باشید که نظر میدهید
ثبت نظر